نيليا و مامان بابا
الهي مامان قربونت بره امروز منو بابايي تمرين بچه داري كرديم😂😂 گفتم كه مادربزرگه خاله سارا فوت شده و امروز دخترعمو نيليا واسه ١ساعت پيش منو بابايي بود بيشتر پيش بابايي😜 بابايي همش نيليارو بغل ميكرد باهاش بازي ميكرد واسش آهنگ ميذاشت تا نيليا دوريه مامان باباشو احساس نكنه و گريه نكنه خلاصه كه كاربابات حرف نداشت👌👌 نيليا تو بغل بابات بودو من همينجور نگاشون ميكردم و تورو توبغل بابا تصور ميكردم چقد شيرين بود احساس اون لحظم☺️☺️ و من هميشه نگران بودم كه بابا تو بچه داري كمكم نكنه چون بابا همش سر كاره و خسته مياد خونه 💒 ولي امروز فهميدم كه تو اين موضوع هم مثل بقيه چيزا ميتونم رو باباجونيت حساب باز كنم😃😃...
نویسنده :
مامانیش
2:54